داستان کارآفرینی آقای صمد خبوشانی و همسرشان لیلا عشوریان ،کارآفرینان برتر در حوزه تولید محصولات ارگانیک از رسانه خانه جوان شهرداری اصفهان نقل می شود حتماً توصیه به خواندن مقاله ... داریم.
مثل صبحهای دیگر هفته به درخت نارون نبش خیابان شهرداری نگاه میکنم و لبخندی را پیشکش آنهمه خاطرهء خوبی که با دیدن هر درخت نارونی توی ذهنم میدود؛ میکنم. با خودم فکر میکنم حتماً تمام درختهای نارون دنیا رازِ ارثیهء عزیزی را که از آقاجان و خانجون به من رسیده، میدانند. فقط درخت نارونِ تنومند خانهءپنجدری با آن حیاطی که با آجرهای قزاقی سنگفرش شده بود شاهدِ آن روزهای دور است؛ روزهایی که میانِ شاخ و برگِ آن مهربان درخت پناه میگرفتم و یکبهیک حرکاتِ با آداب و ادب خانجون و آقاجان را دنبال میکردم. خانجون با ذکر و صلوات انگورها را توی بادیههای مسی میشست و بعدازآن آقاجان با چشمان اشکی بقچهءسفیدرنگ تربت را که شخصاً از سفر کربلا آورده بود باز میکرد و گَردِ تربت را توی خمرهای که مخصوص سرکه بود میپاشید. خمرههایی که دو برابر قد من بودند و افتادن توی آنها کابوس همیشگیام بود با مهماننوازی پذیرای خوشههای زمردی انگور و آن تربت پاک میشدند تا بعد از یک دورهء مشخص دوباره رنگِ آسمان را به خود ببینند و با آن قاشق چوبی بلند زیرورو شوند و روند سرکه شدن را طی کنند.
خوشحالم که میان شاخ و برگ نارونِ پناه گرفتم و هرچند که خانجون و آقاجان اعتقاد داشتند چشم کسی جز خودشان دوتا به انگورها نیفتد اما این ارثیه عزیز را به یادگار در خاطر سپردم. این ارثیه عزیز در خاطرم حک شد تا سالها بعد، زمانی که دغدغهء تغذیه سالم مردم عزیزم را بهصورت جدی پیدا کردم، اجرایش کنم و با کمک خدا و همسرم سلامتی را یکبار دیگر به انسانهایی که این نعمت بزرگ و بیمثال از وجودشان گریخته بود هدیه کنم.
کارآفرینان برتر در حوزه تولید محصولات ارگانیک
هرچند که این ارثیه با خلاقیت من و همسرم ترکیب شد و توانستیم با همکاری چند محقق حوزه سلامت سرکههای جدید و ترکیبی را بسازیم و گامی اگرچه کوچک در راستای تغذیه سالم این مردم عزیز برداریم.
در ابتدای راه، جغرافیای کاریمان بسیار کوچک بود و مشتریانمان محدود به دوستان و آشنایمان میشدند اما با کمک همسرم آستین بالا زدیم و دونفری شروع به بازاریابی در سطح شهر کردیم. به نقطهنقطه این شهر سر میزدیم و از عطاریها و فروشگاههای محصولات ارگانیک میخواستیم محصولاتمان را در خانه امتحان کنند و ما را در جریان تجربهشان قرار دهند؛ باورکردنی نبود اما با استقبال و اشتیاق بینظیری روبرو شدیم.
درنهایت دغدغهمندی توأم با تلاش من و همسرم منجر به احداث یک سلامت سرا شد؛ فروشگاهی که علیرغم ظاهر کوچکش هدفهای بزرگی دارد و مدام در پی تحقیق و فراهم آوری تغذیه سالم و ارگانیک است.
از خدای مهربان شاکرم که همسرم را همپای من قرارداد تا با تمام سختیها و مشکلاتی که وجود داشت و همچنان وجود دارد، در این راه ثابتقدم بمانیم. در تمامروزهای سخت این شغل یا زمانی که از طرف افراد مختلف درراهمان سنگاندازی میشد آقاجان را به خاطر میآورم که روی ایوان پای سجاده مخمل نشسته بود و حدیثی را مثل داستان برایم نقل میکرد:
مردی در خراسان، نزد امام رضا علیهالسلام بود. در این هنگام، نزد ایشان سفرهای گستردند که در آن، سرکه و نمک بود. امام علیهالسلام با سرکه آغاز کرد. آن مرد گفت: فدایت شوم! به ما فرمودهای که با نمک، آغاز کنیم. فرمود: «این، همانند آن (یعنی نمک) است. سرکه، ذهن را استحکام میبخشد و عقل را افزون میکند. «
بعد از حدیث دستی به محاسن بلندش میکشید و یا علی گویان همانطور که دست بر زانو میزد زمزمه میکرد غذای پاک و حلال، سازنده روح است. حواست هست باباجان…؟
این بود داستان کارآفرینی آقای صمد خبوشانی و همسرشان لیلا عشوریان ،کارآفرینان برتر در حوزه تولید محصولات ارگانیک که توسط خانم ریحان امینی نویسنده خانه جوان شهرداری اصفهان روایت گردید.
متاسفانه مطلبی یافت نشد!
https://tavan7.ir/kgba
ریحان امینی
من کارشناسی ارشد مهندسی نرم افزار(دانشگاه اصفهان) هستم و علاقهمندم تا روایت داستان های موفقیت کارآفرینان برتر را در رسانه توان 7 منتشر کنم داستانهای موفقیت من را دنبال کنید و خوشحال میشم نظرات ارزشمند شما را در این خصوص بدانم