کتاب دوازده ستون موفقیت
معرفی کتاب دوازده ستون موفقیت
نویسنده:جیم ران، کریس وایدنر
مترجم: امیرحسن مکی
ناشر:انتشارات نسل نواندیش
نویسنده معرفی کتاب:فاطمه اکبر زاده
“مساله این نیست که خرید کتاب چقدر گرون تموم میشه، مساله اینه که اگر کتاب نخونی چقدر برات گرون تموم میشه!”
همهی انسانها در آرزوی موفقیت و رسیدن به مدارج عالی به سر میبرند، اما درنهایت تعداد معدودی از آنها به آرزوی خود میرسند! در واقع اکثر مردم به زندگیای بیحاصل و پیشپا افتاده تن در میدهند، بیآنکه از قابلیتهای نامحدود خود برای پیشرفت و رسیدن به خوشبختی استفاده کنند. حال، این سؤال پیش میآید که دلیل موفقیت آن عدهی معدود چیست؟
بهطور قطع، جواب این نیست که «بخت و اقبال با آنها یار است!». باور کنید در این دنیا هیچ چیز با ارزشی، راحت و از روی شانس بهدست نمیآید!
افراد موفق، به این دلیل به موفقیت دست یافتهاند که شایستگی آن را داشتهاند و شایستگی آنان به این علت حاصل شده است که با اصول موفقیت آشنایی پیدا کرده و آن را بهکار بستهاند.
جیم ران و کریس وایدنر که هر دو از مشاهیر برجستهی آموزش موفقیت و رشد فردی به شمار میروند، در کتاب دوازده ستون، ستونهای موفقیت را در قالب داستانی جذاب و خواندنی به شما میآموزند. بهطور حتم با مطالعهی این کتاب ارزشمند، با اصول موفقیت و خوشبختی آشنا خواهید شد.
ماشین مایکل جونز در کنار جاده از کار می افتد، و این رویداد زمینه ساز رابطه ای می شود که زندگی اش را دگرگون می کند! او پیاده به راه می افتد تا مگر از خانه ای در آن حوالی کمک بگیرد … چند قدم آن طرف تر، در پشت پیچ جاده، عمارتی مجلل و باشکوه به نام «دوازده ستون» نظر مایکل را جلب می کند … چارلی، سرایدار این عمارت در راه اندازی ماشین به مایکل کمک می کند و رابطه ای که میان آن دو شکل می گیرد، منجر به این می شود که چارلی اسرار موفقیت آقای دیویس، صاحب مقتدر و ثروتمند عمارت «دوازده ستون» را در قالب «دوازده ستون موفقیت» به مایکل آموزش دهد.
این رمان جدید از جیم ران و کریس وایدنر، انگیزه موفقیت و پیشرفت را در شما ایجاد می کند و باعث می شود به سطوح بالاتر زندگی خود صعود کنید!
نویسندگان این کتاب امیدوارند که خوانندگان، موفقیت های کنونی و آتی خود را روی این دوازده ستون موفقیت بنا کنند و وقتی این ستون ها را به خوبی فرا گرفتید، آنها را به نوبه خود به دیگران نیز آموزش و تعلیم دهید و میراثی ارزشمند از خود به یادگار بگذارید.
گوشه ای از آنچه در دوازده ستون خواهید آموخت:
اولین ستون موفقیت:
اوضاع فقط وقتی عوض می شود که خودت عوض شوی.
رشد فردی، اولین ستون موفقیت محسوب میشه، موفقیت وقتی حاصل میشه که روی رشد و پرورش خودت کار کنی، پس بیشتر از کارت، باید روی اصلاح و پرورش خودت تلاش کنی.
دومین ستون موفقیت:
از سلامت جسم و درون خود غافل نشو.
ما باید در زندگی تعادل را برقرار کنیم. باید به سلامت جسم، روح و روان بپردازیم.ما باید خوب به جسم مون برسیم، چون تنها جاییه که توش زندگی می کنیم.
سومین ستون موفقیت:
موهبت روابط. برای شکوفایی و رشد یک رابطه باید پیوسته وقت، تلاش و تصور خود را صرف آن کنیم.
روابط انسانها مثل یک باغ هستند که باید از آن نگهداری کرد. روابط رکن اصلی وجود ما هستند. باید تا جای ممکن اونا را تقویت کنیم. روابط هم می توانند والاترین و زیباترین جنبهی زندگی را در بر بگیرند و هم می تونن تلخ ترین و زجرآورترین جنبه ی زندگی را شامل بشوند. همه اش بستگی به این داره که فرد چی می خواد از روابطش بسازه.
چهارمین ستون موفقیت:
تحقق اهداف. دلیل اصلی تعیین هدف این است که شخصیت تو در راه دستیابی به آن ساخته می شود. شخصیتی که در راه دستیابی به اهداف ساخته می شود، بسیار مهمتر و باارزش تر از هدفیه که به آن دست پیدا می کنید.
«یک میلیون دلار دربیار، نه برای اینکه یک میلیون دلار داشته باشی، بلکه برای اینکه شخصیتت در این راه ساخته بشه»
اهداف تون رو بنویسید!
این کار به دو دلیل اهمیت داره. این کار باعث میشه که هدفت به ذهنت بیاد و آن را بنویسی. ذهن، شناخت آگاهانه ای از اهداف پیدا می کند و برای دستیابی به آنها به فعالیت می افتد. دوم، نیرویی در نوشتن هدف وجود داره که باعث تحقق آن میشه.
یکی از بهترین کارهایی که می توانید انجام بدهید، این است که صد تا از چیزهایی را که قبل از مرگ می خواهید بهشون برسید، بنویسید.
فرض کنید می خواهید یک زندگی، درآمد یا شغل خاصی را ظرف ده سال آینده برای خودتان دست و پا کنید. می توانید هدف بزرگی را برای ده سال دیگه تان در نظر بگیرید؟
این می تواند هدف بلند مدت شما باشد. بعد میانگین آن را در نظر بگیرید. میانگین یک هدف ده ساله، پنج ساله دیگر است. پنج ساله دیگر باید در چه موقعیتی باشید تا بتوانید به هدف ده ساله تان برسید. به همین ترتیب، یک هدف کوتاه مدت برای یک یا دو سال دیگه در نظر بگیرید. یا حتی می توانید هدف های کوچکتری را به صورت ماهانه در نظر بگیرید. هر یک از این اهداف، پله ای است که شما را به هدف نهایی تان نزدیک می کند.
پنجمین ستون موفقیت:
استفاده درست از زمان. در هر روز فرصت های فراوانی وجود دارد، اما فقط یکی از آنها بهترین فرصت است.
«همه ما باید پیه یکی از این دو درد رو به تنمون بمالیم: درد انضباط یا درد پشیمانی. فرقش این است که سنگینی بار انضباط به اندازه مثقال و سنگینی بار پشیمانی به اندازه خرواره».
بهترین فرصت ها اونهایی هستند که در راستای اهداف کلی فرد هستند و فرد باید وقتش را صرف آنها کند. ما باید ارباب زمان باشیم و نه زمان ارباب ما باشه.
ششمین ستون موفقیت:
با بهترین آدم ها همنشین شو. با جماعت سهل انگار دمخور نشو؛ زیرا مانع رشد تو می شوند. با کسانی همنشین شو که اهداف و آرزوهایی والایی دارند و برای رسیدن به آن سخت تلاش می کنند.
هر رابطه می تونه تاثیری مثبت، خنثی یا منفی روی آدم به جا بگذاره. بنابراین، فردی که می خواهد به موفقیت دست پیدا کند، باید مدام نسبت به یک رابطه و نحوه ی برقراری آن دقت کند.
فرد می تواند هر کسی را که می شناسد در این سه دسته قرار دهد:
دسته ای که باید رابطه را با آنها قطع کرد.
دسته ای که باید رابطه را با آنها محدود کرد.
دسته ای که باید ربطه را با آنها افزایش دهیم.
برای جذب آدمهای جذاب باید جذاب باشی. برای جذب آدمهای قدرتمند باید قدرتمند باشی. برای جذب آدمهای متعهد، باید متعهد باشی. به جای اینکه روی پیدا کردن اونها کار کنی، روی خودت کار کن.
همنشین شما، عامل اصلی تعیین کننده ی نگرش شماست. در اثر ارتباط متقابل، نگرش های شما با هم آمیخته می شوند و همدیگر را شکل می دهند. اگر افرادی که با آنها معاشرت می کنیم، نگرش مثبتی نداشته باشند، نگرش فرد را خراب می کنند و مانع رشد فرد می شوند.
زندگی یک سفر طولانیه و ما مسئولیم کسانی را همسفر خودمان کنیم که به ما کمک می کنند سفر خوبی را در پیش بگیریم.
هفتمین ستون موفقیت:
همه عمر مشغول یادگیری باش. تحصیلات رسمی در یافتن روزی به تو کمک می کند و تحصیلات شخصی در یافتن خوشبختی.
«اگه کسی در مسیر اشتباه حرکت کنه، به انگیزه ای برای تندتر رفتن احتیاج نداره، بلکه به آموزش احتیاج داره تا به مسیر درست برگرده. یادگیری، مقدمه ثروته. یادگیری، مقدمه سلامتیه. یادگیری، مقدمه پرورش معنویه. کنجکاوی و یادگیری باعث به وقوع پیوستن معجزه میشه.»
چند راه برای یادگیری و پیشرفت در زندگی وجود داره. اولیش کتاب خوندنه. دومیش سرمشق گرفتن از آدمهای موفقه. سومین راه این است که از تجربیات خودمون پند بگیریم و ببینیم کجا درست و کجا اشتباه عمل کرده ایم.
هشتمین ستون موفقیت:
همه زندگی فروش است.«یکی از رموز تأثیرگذاری بر دیگران این است که آنها تو را فردی با استعداد و شریف بشناسند.»
هر کس اگر روی پرورش خودش کار کند، می تواند به فروشنده بهتری تبدیل شود. اولین چیزی که باید بهش توجه داشته باشید، این است که همه چیز به فروش مربوط می شود. و برای درک بهتر این مطلب بهتره فروش را با مفهوم تاثیرگذاری بشناسیم. به نوعی همه زندگی فروشه و فروش به تاثیرگذاری بستگی دارد.
تاثیرگذاری رمز موفقیت در زندگی است. هر کسی که میخواهد موفق شود، باید مهارت و هنر تاثیرگذاری بر دیگران را یاد بگیرد. بشر موجودی اجتماعی و نه منزوی است. موفقیت در زندگی بستگی به تعامل و همکاری با دیگران دارد. به همین دلیل است که باید تاثیر گذار باشیم. این مطلب از وقتی متولد می شویم، صدق می کند. رمز تاثیرگذاری بر دیگران این است که دیگران شما را فردی بااستعداد و شریف بدانند و استعداد و شرافت همان مهارت و شخصیت هستند.
مهارت های فروش یعنی شناخت کافی نسبت به آن چیزی که عرضه می کنید. صحبت کردن با تعداد زیادی از آدمها. داشتن پشتکار و تسلیم نشدن در برابر پاسخ منفی.
قبل از همه باید شناخت کافی از چیزی که عرضه می کنید، باید داشته باشید. نمی توانید درباره چیزی که اطلاعی از آن ندارید، حرف بزنید. احساسی که ندارید را نمی توانید به دیگران انتقال بدهید. چیزی را که نمی فهمید، نمی توانید تفسیر کنید. چیزی را که ندارید، نمی توانید ببخشید. برای اینکه چیزی را ببخشید یا آن را با دیگران شریک بشوید، اول باید آن را داشته باشید. اگر قصد دارید کالا یا هنری را عرضه کنید، باید آن را بشناسید. باورش داشته باشید و احساسش کنید.
فروشنده ها باید از بچه هاشون درس یاد بگیرند. « نه » برای یک بچه چه معنایی داره؟ هیچی! وقتی بچه ها چیزی را می خواهند هی میگن و میگن و میگن. نکته اینجاست که اکثر مردم پشتکار کافی برای موفقیت در کار یا زندگی ندارند.
نهمین ستون موفقیت:
رشد مالی تابع رشد فردی است. درآمد هر کس رابطه ای مستقیم با رشد فردی او دارد.
به عقیده ی بیشتر آدمهای ثروتمند، پول دغدغهی اصلی زندگی نیست. وقتی آنها پولدار می شوند، می فهمند که زندگی شان با گذشته فرقی نکرده. شاید در خانهی بهتری زندگی کنند یا سوار ماشین پر زرق و برق تری بشوند، اما اینها دلیل بر خوشبختی نیست.
دهمین ستون موفقیت:
یک رابطه ی موثر باعث ایجاد تفاهم می شود. رابطه، یعنی تلاش دو یا چند فرد برای رسیدن به تفاهم. وقتی آنها به تفاهم برسند و با یکدیگر متحد شوند، از نیروی خارق العاده ای برخوردار خواهند شد. این مطلب درباره هر رابطه ای صدق می کند. چه رابطهی زناشویی، چه رابطهی کاری، و چه رابطهی والدین با فرزندان.
ارتباط برقرار کردن سخته. یکی از دلایل سخت بودنش این است که خیلی از آدمها به اون، به چشم تلاشی میان دو نفر برای یافتن تفاهم و زمینه مشترک نگاه نمی کنند. بیشتر وقتها هر کدوم از طرفین برای این می جنگه که خواسته هاش رو به طرف مقابل تحمیل کنه و اسب خودش را بتازونه. اما به جای این، هر یک از دو طرف باید به تفاهم فکر کنند.
رابطه فقط این نیست که چه چیزی بگی. بلکه باید بدونی که چه طور و چه وقت حرفت را به زبون بیاری و در عین حال، میزان پذیرش شنونده را هم در نظر بگیری. و این فقط نصف قضیه است، نصف دیگه قضیه این است که شنونده خوبی باشی. پس فقط معنای کلمات نیست که اهمیت دارد، بلکه طرز بیان هم مهم است. با طرف مقابل با لحنی خوش صحبت می کنید یا متکبرانه؟ زمان سنجی هم مهمه. اینکه چه تایمی، چه حرفی، چه اثری بروی مخاطب داره؟!
مهارت شنیدن مهمه، اما اخلاق و شخصیت بر مهارت شنیدن ارجحیت دارد. پیش از همه باید به اندازهی کافی برای طرف مقابل ارزش و احترام قائل باشید تا بتونید بهش گوش بدید. اگر سعی کنیم از چشم فرد مقابل به قضیه نگاه کنیم و او را درک کنیم، دنیا متحول خواهد شد.
یازدهمین ستون موفقیت:
دنیا همیشه به یک رهبر بزرگ نیاز دارد. رهبری کردن، یعنی کمک به اصلاح افکار، باورها و اعمال دیگران.
هر کسی میتواند یک رهبر بزرگ باشد، چون منظور از رهبری این است که هنر تاثیرگذاری بر دیگران را خوب بلد باشیم. رهبران تحول ایجاد می کنند و به بالاترین سطوح می رسند و از ثروت و روابط مطلوب بهره مند می شوند.
مدیران به مردم کمک می کنند تا خودشان را آن طور که هستند، ببینند. اما رهبران به مردم کمک می کنند تا خودشان را بهتر از آن چیزی که هستند، ببینند. رهبران درباره آن چیزی که مردم می توانند بشوند حرف می زنند. آنها به مردم امید می دهند و سپس مردم را در رسیدن به آن چیزی که میتوانند بشوند، کمک می کنند. یک رهبر خوب فقط نباید به فکر بهبود کار مردم باشه، بلکه باید به پیشرفت زندگی شون هم کمک کنه.
مهمترین ویژگی یک رهبر «صداقت» است. رابطه رهبر و پیرو بر اساس اعتماد استواره. اگر کسی بهت اعتماد نداشته باشه، ازت پیروی نمی کنه. پس، نگاه دقیقی به زندگیت بنداز و اطمینان حاصل کن که صداقت را در همهی سطوح زندگی رعایت کنی. اطمینان حاصل کن که حرف و عملت یکی باشه و در زندگی آدم روراستی باشی. همچنین باید آدم خوش بینی باشی. مردم دوست دارند آنها را به جایی بهتر از جای فعلی شون برسونی.
دوازدهمین ستون موفقیت:
میراثی از خود به یادگار بگذار. طوری زندگی کن تا از لحاظ معنوی، فکری، جسمی، مالی و روابط برای دیگران مفید باشی. طوری زندگی کن تا الگوی یک زندگی استثنایی به شمار روی.
ما در این دنیا همچون نسیمی در گذریم. دمی می وزیم و می گذریم. هیچ کس نمی داند چقدر زندگی خواهیم کرد. ما نمی توانیم مدت عمر خود را انتخاب کنیم، اما می توانیم درست زندگی کردن را انتخاب کنیم. ثمره زندگی هر کس، میراثی است که از خود برای آیندگان بر جا می گذارد تا آنها بتوانند خط مشی او را دنبال کنند.
همه ما در زندگی دو راه پیش رو داریم: امرار معاش یا طراحی یک زندگی.
به یادگار گذاشتن میراث مانند کاشتن دانهی یک درخت است. دانه رشد می کند، به درختی تنومند تبدیل می شود، به بار می نشیند و دانه هایی در اختیار نسل های بعدی قرار می دهد تا آنها نیز به نوبهی خود این دانه ها را بکارند
اگر شما نیز قبلا این کتاب را خوندید، نظرات خودتون درباره این کتاب را از طریق دیدگاه ها با ما به اشتراک بگذارید